لذا مدل کسب و کار، فرآیند ارتباط دادن فضای نوآوری و تکنولوژی با فضای اقتصادی و کسب و کار است که مطابق شکل زیر، میتوان کارکرد این مدل را نشان داد:
طبق تعریف، مدل کسب و کار بیانگر این است که شرکت چگونه جایگاه خود را در زنجیره ارزش تولید محصول یا ارائه خدمت تعیین میکند، به نحوی که مدل درآمدی پایداری را برای خود ایجاد کند. در هر حال، پارادایم اصلی این است که «شرکت با چه مدلی درآمدزایی می کند؟»
امروزه با توجه به شدت یافتن رقابت بنگاهها و افزایش امکان کپیبرداری از ایدههای تجاری، داشتن یک طرح منطقی و مستحکم برای کسب و کار، به صورت یک باید درآمده است که در نبود آن، بنگاهها دچار لغزشها و تغییر جهتهای مختلف خواهند شد. این مدل به بنگاه کمک میکند تا با رویکردی بروننگر به مدیریت کسب و کار خود بپردازد و امور شرکت را به سردرگمی، تشویش و شانس و اقبال وانگذارد.
اگر یک طرح تجاری به خوبی طراحی و اجرا شود، شکوفائی و حیات بلندمدت بنگاه را تضمین میکند. مهمترین اثربخشی یک طرح تجاری در مرحله نوشتن طرح به وقوع میپیوندد، چرا که باعث شفافتر شدن دیدگاهها و همگرایی بیشتر مجموعههای درونسازمانی میشود و این امر مستقل از این است که لزوماً آن طرح عیناً اجرا شود.
در واقع، مرحله تفکر و برنامهریزی جهت خلق طرح کسب و کار سبب میشود مدیران و کارکنان بنگاه به جای تمرکز صرف بر موقعیت و محدودیتهای فعلی، به دنبال تصویر بهینه آینده بنگاه خود باشند. همچنین راهبردها و مأموریت شرکت مشخصتر میشود.
لازم به ذکر است که به طور معمول، یک مدل کسب و کار در طی مسیر رشد و تکامل بنگاه به صورت مستمر مرور میشود تا مجموعه اهداف و برنامههای آن با آنچه در عمل اجرا میشود یا به وقوع میپیوندد، مقایسه شده و برنامهها و اقدامات اصلاحی انجام گیرد. بالاخص در زمانهایی که اهداف مالی بنگاه برآورده نمیشود، لزوم بازنگری و تغییرات مدل کسب و کار شرکت بیشتر میشود.
لذا مدل کسب و کار باید به گونهای باشد تا بتواند به نوعی دارای فرآیند خودارزیابی باشد و بتوان آن را به طور مداوم مورد تصحیح قرار داد. این ارزیابیها و بازنگریهای مداوم، در اثر یادگیری از تجربیات، تغییرات بازار، تغییرات تکنولوژیها و سایر تحولات و تغییرات ممکن، بعضی فعالیتها و برنامههای جدید به کار گرفته میشوند و برخی از رئوس فعالیتهای قبلی کنار گذاشته میشوند.